پــــــــــــــارس نــــــــــــاز چــــــــــت

بهتـــــــــــــرین چـــــــــــتروم ایـــــــــــران

خیلیا ازم گله کردن که چرا دیر آپ میکنم

واسه همین از همین جا دست همه شونو به گرمی می فشارم و مطمینم که میدونن  چقدر دوسشون دارم.

یکی شونم که خیلی ازم ناراحت بود آبجی گلمه،که یه پرسپولیسه به قول خودش شیش آتیشه س...

میدونم عاشق فشنگه تو این مطلبم بخاطر آبجی نانازم عکسای امیر حسینو براش گذاشتم..

آبجی بفرمایین::::::::::
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 29 / 7 / 1392برچسب:,ساعت12:35توسط مینـــــا | |

تو مطلب قبلی گفتم بهتون چن روزه نتونستم آپ کنم

ولی ببینید این چن روزه چه اتفاقایی افتاده...

اولیش که خودم کیف کردم شدیداااااااااااااااااا

اف سی فس فس یه چهارشنبه ای جلوی همون چهار تا هوادارش 4 تایی شد.........خخخخخخخخخخخ

آخه شمارو چه به آسیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای جان چه گلایی هم میخورد این سید پنگوئن لایی خور.

خلاصه همه دیدن و به این شعار ایمان پیدا کردن:

هرتیم که آبی بپوشه/قرمز سوراخش میکنه

به هر حال اون بازی دیگه قدیمی شده خواستم از جدیدتر بگم دیدم آنچنان فرقی هم نمیکنه.

آخه تو بازی نفت که همین پری روز برگزار شد یک گلی خورد یک گلی خورد که هیچی نگگم بهتره

آخه دروازه بان دیده بودین از زمین حریف تک ضربه رو گل بخوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با این گلی که این آقا خورد خواهر کوچیکه دانیال داوری هم باید امیدوار به دعوت شدن به تیم ملی باشه....

اینم یه عکس واسه رحمتی لایی خور:

 

 

 

حال کردین شباهتو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

به هر حال یه بار دیگه صعود تیم کره ای رو تبریک میگم وبراشون آرزوی موفقیت میکنم.

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 29 / 7 / 1392برچسب:,ساعت12:19توسط مینـــــا | |

سلاممممممممممممممممممم

خیلی دلم براتون تنگیده بود

می دونین چن روزه نتونستم بیام پیشتون

ولی عوضش براتون کلی حرف دارم

اینم پیشکش شما:

+نوشته شده در چهار شنبه 29 / 7 / 1392برچسب:,ساعت12:12توسط مینـــــا | |

میدونم خیلیا منتظر بازی پرسپولیس/فجر بودن.

خداروشکر به یاری خدا تونستیم این بازیو با موفقیت به پایان برسونیم.

گرچه بچه ها خیلی ناراحت وپراسترس به نظر میرسیدن،راستشو بخواین من خودمم یه جورایی دلهره داشتم که نکنه دوباره یه اتفاق بد بیفته،بیشتر می ترسیدم داور واسه جبران نادوری قهرمانی بی شرف بخواد به ضرر فجر بگیره.

 خداروشکر داوری پاکه پاک بودطوری که به قول یاوری داورو از خارج آورده بودن که خوب سوت میزد.

مث اینکه داورای ما تا فحش نشنون سربه راه نمیشن.

مبارکه،خدا به هرکی بخواد عزت میده،عزتو شرفو دیانتو نمیشه مث رنکینگو داوری و اینچیزا باپول خرید....

بازم تبریککککککککککککککک....

 

 

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 6 / 7 / 1392برچسب:,ساعت7:52توسط مینـــــا | |

هنوزم که هنوزه دلم داره آتیش میگیره از ناعدالتیی که مث زخم کاری هرچی زمان میگذره تو وجود هوادارا داره چرکین تر میشه.

مرگ برتو کفتار(محسن قهرمانی) که افتادی به جون پرسپولیس.

پست ترین حیوانات در دنیای جانوری ،شاید کفتار باشد که در بدترین شرایط ،تنها راه چیره شدن بر شیر بیمار را حمله ی گروهی می بیند و ناجوانمردانه بر شیر خسته و رنجور یورش می برد و بدون توجه به شعور جانوری خود ، سلطان جنگل را زمین گیر می کند .

بهم حق بدین که دلم خون باشه.

.در این بازی انسان هایی جایگاه احسن الخالقین خود را فروختند تا در پوست کفتاری در آیند و شیری را مقابل میلیون ها هوادار به خون کشند .در این شب دردناک کفتارهای گرسنه از گوشه و کنار ناجوان مردانه بر شیر در غل و زنجیر تاختند و بر زمینش زدند.

آیا شرم نکردی وقتی برگشتی و روی صندلی های ورزشگاه چهره ی پیرمردی را دیدی که اشک در چشم و بغض در گلو تنها سکوت کرده بود و چون مجسمه ای بی روح بر سر جایش یخ زده بود ،هر چند می دانیم که تو کثیف تر از آنی که دل شکستن پیرمردی برای تو اهمیت داشته باشد.

آقای قهرمانی؛ شرافت را چند فروختی ؟نیازی به توجیه و شلوغ بازی نیست چون تو سالهاست چنین عادت کرده ای و خوردن لقمه ی حرام برای تو  امری عادی است .کدام شرافت ؛شرافتی که به ریالی فروخته ایی شرافت نیست ،جامه ای است کثیف که تنها تو لایق پوشیدنش هستی ،تو حتی لایق پوشش هم نیستی !

آقای قهرمانی تو انسانیت را باختی تا چون کفتاری پیر در پایان عمرت به مرداری بد بو و لاشه ای فاسد برای ارتزاق برسی .پس اف بر تو ....اف بر تو که حتی حیوانی به نام کفتار را هم بد نام کردی !
اما چگونه سکوت کنیم وقتی به عینه دیدیم روبهان و گرگان گرسنه دست در دست کفتاری کثیف داده اند تا پرسپولیس کبیر نتیجه نگیرد و تنها برای چند میلیون ناقابل اشک میلیون ها ایرانی را ریختند تا به جاه و مقامی برسند .
         

خدای من،خدای خوب مندنیایت پراز ظلم وناعدالتیست

پس کی؟؟؟؟

گفتی جمعه ای می آید آقا،،،،خدایا ندیدی جمعه چه کردند باما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اللهم عجل لولیک الفرج

+نوشته شده در پنج شنبه 4 / 7 / 1392برچسب:,ساعت9:49توسط مینـــــا | |

سیلامممممممممممم

حالتون چ طورههههههه؟

خوش می گذره؟؟؟؟؟؟

دیروز یه بازی برگزارشد تو آسیا....

چه بازییییییییی

کره نبودکه باقلوااااااااااااا

چه مرامی

ایول که روی استفراغیا کم شد

فرنازخیلی باحال بود،فک میکرد با فجر بازی دارن داورم احمد صالحیه

همش توآفساید بود پیرمرد خرفت.....

سیدم که کارای عمرانیش تو کره هم جواب داد اونجاهم آباد شد.........رحمتیییییییییی،،،،خدا رحمتت کنه....

 

یه تصویر از سایت ضد کیسه گرفتم باذکر منبع   ،   هاااااااااااا

ببینین حال کنین:::::::::::::

قیافه فرناززززززززززززززززززززززززززز:::::

 

 

 

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 4 / 7 / 1392برچسب:,ساعت8:37توسط مینـــــا | |

 شاید کمتر کسی اطلاع دارد شهید سرلشکر خلبان اصغر هاشمیان برادر بزرگتر وحید هاشمیان ملی پوش فوتبال ایران وباشگاه پرسپولیس  است. 

دراینجا برای گرامیداشت هفته دفاع مقدس برگزیده ای از سخنان بزرگان دوران جنگ را میخوانید:

  امیر خلبان سید اسماعیل موسوی  از سالهای شروع جنگ و امادگی ارتش ایران برای دفاع از کشور، می گوید: ما حملات عراق را پیش بینی می کردیم و حتی در گزارشهای متعدد آن را به تهران و رئیس جمهور وقت بنی صدر که فرمانده کل قوا بود اطلاع دادیم منتها به این موارد اهمیت نمی داد.
امیر موسوی از نشست خلبانان نیروی هوایی با بنی صدر در پایگاه هوایی همدان یاد میکند که برخی همکارانش از بی تفاوتی بنی صدر نسبت به جنگ و سرنوشت کشور به ستوه آمده بودند و در جایی از جلسه شهید هاشمیان از جا بلند شد و سر این موضوع تقریبا با بنی صدر درگیری فیزیکی پیدا کرد.

هواپیمای اف 4 امیر اصغر هاشمیان در عملیات فاو مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و شهید شد ....
جالبه من هیچ وقت از زبان وحید هاشمیان بازیکن با اخلاق فوتبال ایران در این مورد مطلبی نشنیدم که برخی تصور کنند او خواسته از جایگاه برادر شهیدش استفاده کند ...
روح تمامی قهرمانان سالهای دفاع از ایران و مردم ایران شاد.


 وحیدافتخار آفرین تیم ملی فوتبال، در زمان شهادت برادرش پنج ساله بود و کمتر از یک سال پس از شهادت با شکوه برادرش، پدرش را هم از دست داد و سالها مادرش مونس او بود تا این که در سال 87 عزیزترین کس خود را نیز از دست داد.


زندگی نامه سردار سرلشکرخلبان شهید اصغر هاشمیان 

اصغر هاشمیان در سال 1331 در کربکند اصفهان به دنیا آمد او فرزند اول خانواده بود و تا 7 سالگی در اصفهان زندگی کرد سپس با خانواده خود راهی تهران شدند.او در مدرسه همیشه شاگرد اول بود و ایمان فوق العاده قوی ای داشت.

او پس از طی مراحل تحصیلی مختلف و قبولی در دانشگاه در شهر تگزاس آمریکا مشغول به تحصیل شد.او در آنجا ایمانش را شدیدا حفظ کرد و از خانواده می خواست نوارهای اذان موذن زاده را برایش بفرستند. او دو نفر را در آمریکا تحت تاثیر خودش و دینش قرار داد و آنها را مسلمان کرد.


او با مادرش ارتباط عاطفی عجیبی داشت و برای خانواده هر هفته نامه می نوشت. وقتی یک ماه اصغر برای خانواده خود نامه نفرستاد و مادرش برای او سفره بی بی حور،بی بی نور نذر کرد و هنوز سفره جمع نشده بود که نامه او را برای خانواده اش آوردند.

او در سال 1354 از آمریکا بازگشت و در همان سال ازدواج کرد و درچن سال بعدفرزند اولش به دنیا امد و اسم او را مرجان نامید.

در سال 1356 دوباره به امریکا برای ادامه تحصیل رفت و بعد از انقلاب به ایران آمد. اوشدیدا به انقلاب اسلامی علاقه داشت،همچنین خانواده ایشان نیز شدیدا انقلابی بودند و برای انقلاب زحمات زیادی کشیدند.

وی به خانه امام خمینی (ره) رفت آمد زیادی داشت و تصمیمات مهم کشوری را در آنجا میگرفتند.


شهید اصغر هاشمیان کربکندی و کمکشان در دیدار با امام خمینی (ره)

شهید اصغر هاشمیان کربکندی با یک فروند جت در تگزاس آمریکا

پس از چندین سال که گذشت برای ماموریتش به همدان رفت و در پایگاه هوایی همدان مشغول به کار شد.او در ماموریت دومش به بوشهر رفت که در در سال 1359 فرزند دومش شهاب به دنیا آمد و بلاخره پسرش در سال 1385 وفات یافت.
در 31 شهریور 1359 در عملیات 140 پرواز شرکت کرد که این عملیات یکی از موفقترین عملیات جنگ تحمیلی بود که یک روز پس از شروع جنگ این140 فروند هواپیما از ایران به مقصد عراق بلند شدند و بدون هیچ صدمه همه به ایران بازگشتند.
او جزء معدود خلبانانی بود که در آسمان سوخت گیری می کرد.


در یک سال و یک ماه ی که از جنگ می گذشت به طور دائم در ماموریت بود حتی یکبار به او پیشنهاد فرماندهی نیروی هوائی را دادند که گفت باید من در جبهه ها خدمت کنم. حتی یکی از کارشناسانی بود که علت سقوط هواپیمای شهیدان (فلاحی،فکوری) را بررسی کرد.

وی انگشتر عقیق خود را که علاقه زیادی به او داشت را در آخرین پرواز خود نبرد و حتی در همان پرواز که می خواست برود دستمال گردنش را در آورد و به همکارش داد و گفت اگر بر نگشتم آن را به خانواده ام برسان. [در مراسم درگذشت مادر این شهید در سال 1387 دستمال گردن یادگاری  خلبان شهید هاشمیان که لحظاتی فبل از آخرین پرواز به عنوان یادگار به سرهنگ خلبان کاکاوند ( فرمانده وقت پایگاه ششم شکاری بوشهر ) داده بود به برادر ایشان آفای محسن هاشمیان تحویل داده شد.]
او در آخرین پرواز به نزد مادرش رفت و به او گفت وقتی من شهید شدم برای من گریه نکن من برای حفظ خدا،قرآن و انقلاب می روم.

درنهایت به همراه سرلشکر جاوید الاثر خلبان شیر علی آزادیان در 14 مهر 1360 در ام القصر عراق مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل گردید و هیچ وقت بدن پاک این شهید به وطن باز نگردید و خانواده خود را همیشه چشم به راه گذاشت حتی مادرش تا لحظات آخر عمر خود منتظر و چشم به راه اصغر بود.

در هنگام شهادت او، پدرش در مکه بود و پس از بازگشت از حج خبر شهادت اصغر را به او دادند.

 وی زندگی ساده و معمولی داشت هیچ وقت فرزندان خود را در آغوش نگرفت و می گفت بگذار بعد از شهادت من به من وابسته نباشند.

در سال 1383 بنیاد شهید و امور ایثارگران برای او و هم رزمانش لوح یادبودی در بهشت زهرا قرار دادند. روحش شاد و یادش گرامی باد با ذکر یک صلوات

لوح یادبود شهید اصغر هاشمیان در بهشت زهرا تهران

درپایان به این نکته رسیدم که::::::::
 
 
 
 
 
 قطعا این پرواز برادر بود که زمینه ساز پروازهای بلند برادر دیگر شده است تا وحید پرچم پرافتخار ایران عزیزمان را در دل اروپا به اهتزاز درآورد."

+نوشته شده در شنبه 2 / 7 / 1392برچسب:,ساعت11:56توسط مینـــــا | |